این طنین کدامین ندایی است که دل تاریخ را میشکافد و شور و شیدایی را در جان جهان میپراکند؟!
این کدامین نفخ صور است که ذرات جهان را مست و خرامان از خود ساخته ست؟!
این کدامین منظومه عاشقی است که کاروانی از خورشید را در پی مسلخگاه روان ساخته؟!
این کدامین شعر عاشقانه پر سوز و گدازیست که قافلهها روان از پی هم میآیند و میروند؟!
گویی دیگر هنگامه غروب خورشید است بر قربانگاه نور و روشنایی!
در گوش جانم شهریاری این چنین ندایم زند و چاووش عاشقی سر مینهد که:
«شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین»
«از حریم کعبهی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین»
«میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش ازینها حرمت کوی منا دارد حسین»
«پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین»
«بس که محملها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمیداند عروسی یا عزا دارد حسین»
«رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین»
گویندگان و تدوین: مرتضی اوحدی و زینب غفوریان
انتهای پیام